چه زمونه ى غریبى....
من و یك كوچه ى بن بست و شب و ماه و ستاره
تو ولى دارى امیدى كه دلم پاته دوباره
چه غریب است شب و ماه، چه غریبَست دلِ من،،
انگارى قدر هَمو میدونن امشب دوباره
چى بگم ؟ چیكار كنم ؟ باید نَمونه این همه عشق و محبت
اى خدا ،دلم چه خونه!
میگیره صد تا بهونه!
چه غریب است ستاره، همه نورَش بهانه
كه یه روزى برسه باز به ماه و بروند ناز كنان باز به رویا.....،
نمیدونم كه بهش كى گفته این جورى ترانه؟
همه مهتابِ ماهى كه به آسمون نشسته
فقط از گفتنِ حرفی كه به گوشه ى دلِش عمرى نوشته:
كه تو خوابى كه تو خوابى
كه تو خوابى كه تو خوابى
نرسى باز به روزِ آبى و فصل بهارى
دو ركعت بخون نمازى كه نَرى باز به دنیاى مجازى!
حقیقت؟!؟ نمیدونم! مجاز است دلِ ما
همه آرایه ى عشق جمع شده در حیله و تردید و شب و آه
به دلم چنگ نَزن باز دوباره
تو منو میدیدى و خنده و لبخندى كه از لبام میباره...
اون دلى كه واسه تو اوج مى گرفت به آسمونا
بیا امروز ببینش ، شده دیگه پاره پاره
حالا دیگه منم و حسرت و یك بالِ شكسته
چى بگم ؟ هر چى بگم گُم میشم تو راز گذشته
كه تو رفتى و ندیدى كه یكى به پشت پات آب ریخته و اونجا نشسته؟
منم و كاسه ى آب و ردّ پاهات
دارم میبینمتون، چه خوبه باهات
چه خوبه كنار هم مثله پرستو،
دلِ ما چى؟
عشق ما كو؟
چى بگم ؟ چیكار كنم ؟ باید نَمونه این همه عشق و محبت
اى خدا ،دلم چه خونه!
میگیره صد تا بهونه!
حالا دیگه منم و ماه و ستاره
تویى و عشقِ دوباره
منم و صد تا بهونه
تویى و حرف هاى نازِ عاشقونه
منم و حسرت دیروز و غم و آه
تویى و قرارِ فردا
تویى و قرارِ فردا
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
اینارو داریم،
دل نوشته،
،