بهانه ی بیداری ست ؛
این قهوه ی
" چشمــانت "
خط می کشم روی اسمت
با مدادی
که نوک ندارد هیچ وقت...!!!
برای خودت زندگی کن...
کسی که تو را دوست داشته باشد
با تو می ماند...
برای داشتنت می جنگد...
اما اگر دوستت نداشته باشد
به هر بهانه ای میرود...!!!
دلتنگی های من به تو رفته اند
آرام می آیند
در دل می نشینند
دیگر نمی روند
نـﮧ نمـﮯدآنـﮯ !
هیچکس نمـﮯدآند. . .
پشت این چهره ی آرام در دلم چـﮧ مـﮯگذرد...
نمـﮯدآنـﮯ !
کسی نمـﮯدآند. . .
این آرامش ِ ظاهــر و این دل ِ نـا آرام ،
چقدر خستـﮧ ام مـﮯکند . .
از خوب ها بیشتر میترسم...!
آخر..!
یک روز تو خوب ِ من بودی ...!
ان جایی که نامردان از کور عصا می دزدند دیوانه منم که انجا دنبال محبتم
ســــكوت
بلندترين فرياد من است
و نگاه
رساترين آوازم
چرا نمي شنوي ؟
دغدغه خود را در آغوش بگیر
و بخواب
هیچ کس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد
این جمع پر از تنهایی است . . .
راستش را بگو در زندگی قبلیت
یک لیوان شیر نسکافه ی داغ نبودی؟
تلخ ِ شیرین گرم و خواستنی
و به شدت آرام بخش....
مدتـــــهاســـــت،
دلـــــم شــــروعـــــی تــــازه میخـــــواهـــــد
تو بیـــــا ...
مـــــرا دوبــــــاره آغــــاز کـــــن ...
لیوان چای روی میز در انتظار یک جرعه است
نه تو می آیی نه او گرم می ماند
چه گناهی دارد سماوری که داغ دیده است ؟
از آن شب که میان اس ام اس هایمان خوابت برد
سال ها می گذرد ...
من هنوز منتظرم از خواب بیدار شوی ..
دِلَم... نَه عِشقِ آتَشین میخواهَد
نَه دروغ هاےِ قَشَنگ
نَه سُکوتِ تَلخِ شاعِرانه
نَه اِدِعاهاےِ بُزُرگ
دِلَم یِک فِنجان قَهوِه ےِ داغ میخواهَد و یِک دوست...
من تو را به دلم قول داده ام
نگذار بد قول شوم...!
يــآدَتــ بـآشــَد!
هَمـِـہ ے قـَرآردآدهـآ رآ کـِہ روے ِ کـآغَـذهـآے ِ بے جـآن نـِمےنـِويسَـند!
بَـعضے از عَهــدهـآ رآ روے ِ قـَلبــ ـهـآے ِ هـَمـ مےنـِويـسيمـ ...
حـَوآستــ بـِہ ايـن عـَهــد هـآے ِ غـِيـر ِ کـآغـَذے بـآشـَد ...
شِکـَستـَنـِشـآن يـِکــ آدَمـ رآ مےشِکـَنـد ...
حـَوآسَـتــ باشَـد
يـِکــ آدَمـ رآ ...
ه فرق می کند وسوسه سیب یا حوا … برای کسی که آدم نیست
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
اینارو داریم،
دل نوشته،
،