آرشيو مطالب

ارديبهشت 1392

فروردين 1392

اسفند 1391

بهمن 1391

مهر 1391

شهريور 1391

مرداد 1391

تير 1391

خرداد 1391

ارديبهشت 1391

اسفند 1390

بهمن 1390

دی 1390

آذر 1390

آبان 1390

مهر 1390

شهريور 1390

موضوعات

اینارو داریم

دل نوشته

شعر

عکس

فناوری جدید

اس ام اس

طنز

جملات زیبا

داستان کوتاه

تست

بیشتر بدانید...

آیا می دانید

جملات بزرگان

مطالب جالب و خواندنی

فال

دانلود

کتاب مهتاب

کتاب تخصصی

هفته نامه عشق خدا

عناوین مطالب وبلاگ

لینک دوستان

قالب وبلاگ

سایت مهندسی معدن

اس ام اس کده دوستان

فقط خنده

دانلود جدیدترین آهنگها

تصاویر عاشقانه

دنیای عکس و آهنگ جدید برنطین

خاکم سوادکوه

جملات ناب

نقره داغ

کلبه مخفی

داستان هاي كوتاه و آموزنده

دل نوشته مریم

انجمن علمی دانشکده شهید دادبین کرمان

مهندسی معدن

کیت اگزوز

زنون قوی

چراغ لیزری دوچرخه

قالب بلاگفا


نويسندگان
علیرضا رستگار


درباره وبلاگ



در خیال من بمان ،اما خودت برو،آنکه در رویای من است مرا دوست دارد، نه تو! *به این جمع با صفا خوش آمدید!عشق یعنی زندگی....
welove2@yahoo.com

پیوند های روزانه

کیت اگزوز ریموت دار برقی

ارسال هوایی بار از چین

خرید از علی اکسپرس

الوقلیون

تمام پیوند های روزانه

مطالب پیشین

روانشناسی رنگ ها

به یاد داشته باش:

اگر دروغ رنگ داشت...

خدایا کفر نمی‌گویم

گاه می رویم تا برسیم.

اصل ۹۰/۱۰

طب سنتی(میوه درمانی،گیاه درمانی)

پدر عاشقی بسوزه!!؟

باز باران٬ با ترانه

عاشقت خواهم ماند

دوست دارم عاشقانه

می گذرد

نشکن

نشکن

دیوانه ام

کسی باشه

دور میمانم

صدایم کن

مردن

تبلیغات


تبلیغات



آمار بازديد

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin



 

استخاره آنلاین با قرآن کریم



زیر باران

 زیر باران

چتر ها را باید بست

زیر باران باید رفت

فکر را خاطره را

زیر باران باید برد

عشق را زیر باران باید جست

زیر باران باید حرف زد

نیلوفر کاشت

چیز نوشت

زندگی تر شدن پی درپی

زندگی آب تنی در حوضچه اکنون است



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در جمعه 30 تير 1391




سهراب نوشت...

پشت سر

 

پشت سر نیست فضایی زنده .

پشت سر مرغ نمی خواند .

پشت سر باد نمی آید .

پشت سر پنجرۀ سبز صنوبر بسته است .

پشت سر روی همه فرفره ها خاک نشسته است .

پشت سر خستگی تاریخ است .

پشت سر خاطرۀ موج به ساحل صدف سرد سکون می ریزد .



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در پنج شنبه 18 خرداد 1391




سهراب نوشت...

چشم ها را باید شست

 

هر کجا هستم ، باشم ،

آسمان مال من است .

پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است .

چه اهمیت دارد

گاه اگر می رویند

قارچ های غربت ؟

من نمی دانم

که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست .

و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست .

گل شبدر چه کم از لالۀ قرمز دارد .

چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید .

واژه ها را باید شست .

واژه باید خود باد ، واژه باید خود باران باشد .

چترها را باید بست،

زیر باران باید رفت .

فکر را ، خاطره را ، زیر باران باید برد .

با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت .

دوست را ، زیر باران باید دید .

عشق را ، زیر باران باید جست .

زیر باران باید با زن خوابید .

زیر باران باید بازی کرد .

زیر باران باید چیز نوشت ، حرف زد ، نیلوفر کاشت

زندگی تر شدن پی در پی ،

زندگی آب تنی کردن در حوضچۀ " اکنون " است .



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در پنج شنبه 18 خرداد 1391




سهراب نوشت...

زندگی

 

زندگی رسم خوشایندی است .

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ ،

پرشی دارد اندازۀ عشق .

زندگی چیزی نیست ، که لب طاقچۀ عادت از یاد من و تو برود .

زندگی جذبۀ دستی است که می چیند .

زندگی نوبر انجیر سیاه ، در دهان گس تابستان است .

زندگی ، بعد درخت است به چشم حشره .

زندگی تجربۀ شب پره در تاریکی است .

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد .

زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد .

زندگی دیدن یک باغچه از شیشۀ مسدود هواپیماست .

خبر رفتن موشک به فضا ،

لمس تنهایی " ماه " ،

فکر بوییدن گل در کره ای دیگر .

زندگی شستن یک بشقاب است .

زندگی یافتن سکۀ دهشاهی در جوی خیابان است .

زندگی " مجذور " آینه است .

زندگی گل به " توان " ابدیت ،

زندگی " ضرب " زمین در ضربان دل ما ،

زندگی " هندسۀ " ساده و یکسان نفسهاست .



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در پنج شنبه 18 خرداد 1391




نمـــی شــــود

نمـی شـود که بهار از تو سبز تر باشد

 

نمی شـود که تو باشـی به مهربانی مهتاب

در آن زمان که روح دردمند ولگردم

                                                         بستری می جوید

                                                         بالینی می خواهد

                                                        تا شاید دمی بیاساید

نمی شـود که تو باشـی به مهربانی مهتاب

واین روح دردمند ولگردم

                                                                باز هم کوله را زمین نگذارد

                                                                و سر را بر زانوی مهربانی تو

نمی شـود که بهار از تو سبز تر باشد

                                                    شکوفه از تو شاداب تر باشد

                                                    پاییز از تو غمگین تر باشد

نمی شـود که تو باشـی و شعر هم باشد

نمی شـود که تو باشـی،ترانه هم باشد

نمی شـود که تو باشـی،گلدان یاس هم باشد

نمی شـود که تو باشـی،بلور هم باشد

نمی شـود که شب هنگام

                              عطر نگاه تو باشد

                                       «محبوبه های شب»هم باشند

نمی شـود که تو باشـی،من عاشــق تــو نباشم

نمی شـود که تو باشـی

                            درست همین طور که هستی

                                      و من هزاربار خوب تر از این باشم

                                     و باز،هزاربار،عاشــق تــو نباشـم

 

نمـی شــود،نمـی دانــم

نمی شـود که بهار از تو سبز تر باشد



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در شنبه 23 ارديبهشت 1391




حرف دل

گر نیایی تا قیامت انتظارت می کشم.

منت عشق از نگاه پر شرابت می کشم.

ناز چندین ساله ی چشم خمارت می کشم.

تا نفس باقیست اینجا انتظارت می کشم.

 

.

.

.

 

سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد

عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد

گر چه خاکسترم و هم سفر باد ولی

جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد

 

.

.

.

 

 

از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست

گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست

باید که سفر کرد به محبوب رسیدن

اما نتوان کرد دگر قافله ای نیست



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




باز امشب


:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




چیکار کنم ؟!

چیکار کنم ؟!

 

بگو چی کار کنم تا تو / یه ذره عاشقم بشی

تو این شبای بی کسی / مونس و همدمم بشی

چندتا غزل بسازمو / چندتا ترانه من بگم؟

چیکار کنم تا دلتو / بلرزونم، تکون بدم

بگو چی کار کنم تا تو / مثله خودم، عاشق بشی

نگاه کنی تو چشامو / هم بغض این ، ترانه شی

چیکار کنم تا نازنین / بشنوی حرف دلمو

یه ذره عاشقیه تو / حل میکنه ، مشکلمو

بگو چی کار کنم تا تو / یه ذره عاشقم بشی

تو این شبای بی کسی / مونس و همدمم بشی

چندتا غزل بسازمو / چندتا ترانه من بگم ؟

چیکار کنم تا دلتو / بلرزونم، تکون بدم

چشای من ، هیچکسی رو / به غیر تو نمیبینه

چی کار کنم تا مهر من / تو اون دله تو بشینه

چشای من ، هیچکسی رو / به غیر تو نمیبینه

چی کار کنم تا مهر من / تو اون دله تو بشینه

بگو چی کار کنم تا تو / یه ذره عاشقم بشی

تو این شبای بی کسی / مونس و همدمم بشی

چندتا غزل بسازمو / چندتا ترانه من بگم؟

چیکار کنم تا دلتو / بلرزونم، تکون بدم



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




متن عاشقانه هرچی باشی دوست دارم

متن عاشقانه هرچی باشی دوست دارم

 

من این شب زنده داری را دوست دارم . . .

من این پریشانی را دوست دارم . . .

بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم . . .

گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم . . .

چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم . . .

بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریها را دوست دارم . . .

چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم ، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم

به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی هایش دوست دارم . . .

من این نامهربانی هایت را دوست دارم ، هر چه سرد باشی با دلم ، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم . . .

من این بی محبتی هایت را دوست دارم ، هر چه عذابم دهی ، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم . . .

هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم . . .

مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم . . .

مرا نترسان از رفتنت ، مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم . . .



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




وقتی نیستی

وقتی نیستی

 

از عذاب رفتن تو می سوزم تو اوج غربت

واسه ی بودن با تو ندارم یه لحظه فرصت

اینجا اشکه تو چشام به کسی نشون ندادم

اگه بشکنه غرورم خم به ابروم نمیارم

وقتی نیستی هر چی غصه است تو صدامه

وقتی نیستی هر چی اشکه تو چشامه

از وقتی رفتی دارم هر ثانیه از غصه ی رفتنت می سوزم

کاشکی بودی و می دیدی که چی آوردی به روزم

حالا عکست تنها یادگاره از تو

خاطراتت تنها باقیمونده از تو

وقتی نیستی یاد تو هر نفس آتیش میزنه به این وجودم

کاش از اول نمی دونستی من عاشق تو بودم



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




امان از شر زبان مردم ” از شیخ بهایی ”

امان از شر زبان مردم ” از شیخ بهایی ”

آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا :

اگر بسیار کار کند، می‌گویند احمق است !

اگر کم کار کند، می‌گویند تنبل است!

اگر بخشش کند، می‌گویند افراط می‌کند!

اگر جمعگرا باشد، می‌گویند بخیل است!

اگر ساکت و خاموش باشد می‌گویند لال است!!!

اگر زبان‌آوری کند، می‌گویند ورّاج و پرگوست ..!

اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گویند ریاکاراست!!!

و اگر نکند میگویند کافراست و بی‌دین ..!!!

لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد

و جز ازخداوند نباید ازکسی ترسید.

پس آنچه باشید که دوست دارید.

شاد باشید ؛

مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود.



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




به خدا

به خدا اگر تمام غصه ها را داشته باشی

که نداری تنها و تنها با یاد خداوند، بیاد آوردن قدرت

و عظمتش و توجه به آفریده هایش جان تازه ای

می گیریم. باید از امروز غر زدن ها را قطع کرده

وگله کردن ها را کنار بگذاریم،

بیایید خدا را دوست بداریم و به او نزدیکتر شویم.

می خواهم از خدا،ز جودی ها رها شوم       از کبرو از غرور و دو رنگی جدا شوم

مرهم شوم به زخم پریشان یادها       بر شام تارشان به تسلی دعا شوم

هر جا فروش عشق و محبت به پا شود     با سر دویده وارد آن ماجرا شویم



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




دلم برای کسی تنگ است

دلم براي کسي تنگ است که آفتاب صداقت را

به ميهماني گلهاي باغ مي آورد

و گيسوان بلندش را به بادها مي داد

و دستهاي سپيدش را به آب مي بخشيد

دلم براي کسي تنگ است

که چشمهاي قشنگش را

به عمق آبي درياي واژگون مي دوخت

و شعرهاي خوشي چون پرنده ها مي خواند

دلم براي کسي تنگ است

که همچو کودک معصومي

دلش براي دلم مي سوخت

و مهرباني را نثار من مي کرد

دلم براي کسي تنگ است

که تا شمال ترين شمال با من رفت

و در جنوب ترين جنوب با من بود

کسي که بي من ماند

کسي که با من نيست

کسي که . . .

                                                               دگر کافي ست.



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




کاش

کاش بر ساحل رودی خاموش ، عطر مرموز گیاهی بودم

چون بر‌آنجا گذرت می‌افتاد ، به سروپای تو لب می‌سودم

کاش چون نای شبان می‌خواندم ، به نوای دل دیوانه تو

خفته بر هود مواج نسیم ، می‌گذشتم زدر خانه تو

کاش چون پرتو خورشید بهار ، سحر از پنجره می‌تابیدم

ازپس پرده لرزان حریر ، رنگ چشمان تورا می‌دیدم

کاش چون آیینه روشن می‌شد ، دلم از نقش تو و خنده تو

کاش چون برگ خزان ، رقص مرا

نیمه شب ماه تماشا می‌کرد

در دل باغچه خانه تو .



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




كوچه

بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق ديوانه كه بودم

در نهان خانه ي جانم گل ياد تو درخشيد

باغ صد خاطره خنديد

عطر صد خاطره پيچيد



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، شعر، ،
.:: ادامه ی مطلب ::.

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




من و تو

من همون تنهاترينم که دلم رو به عشق تو سپردم

تو همون اميد بودنی که به اميد تو هنوز نمردم

من همون خيلی ديوونم که هميشه عاشقت ميمونم

تو همون معشوق نابی که روز و شب اسمتو ميخونم

من همون خسته ترينم که ديگه طاقت دوريتو ندارم

تو همونی که آرزومه دست تو دست گرم تو بذارم

من همون دريای دردم که ميخوام دورت بگردم

تو همونی که اگه بخندی منم با خنده هات ميخندم

من همون عاشق ترينم که اگه بخوای واست ميميرم

تو همون فرشته نجاتی که يه روز ميای و نميذاری من بميرم

من همون بدون ماهم که حتی ستاره هم ندارم

تو همون ماه و ستارم که با تو ديگه هيچی کم ندارم



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در شنبه 1 بهمن 1390




عزم سفر داری

عزم سفر داری بیهوده خوشم مکن

درد این عشق آتشین را یکباره بر دوشم مکن

تو بمن وعده برگشت را میدهی اما بی باورم

میروی اما در فراقت سیا پوشم مکن

من از عشق تو در جوش و خروشم

مرا نا امید زین جوش و خروشم مکن

زندگی مرا محال است در فراق تو

میروی ای بی وفا اما فراموشم مکن

درد این جدایی را چگونه باور کنم

ترا بحر خدا  یکباره خاموشم مکن



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در شنبه 1 بهمن 1390




خیال کردم

خیال کردم که تو با وفایی

با درد و غم عشق آشنایی

پنداشتم که تو بر خلاف دیگران

مظهر عشق و صفایی

دل غم دیده را دادم به دستت

خیال کردم مؤنس دل مایی

آیا یادت است که به من میگفتی؟

جز تو ندارم سرو و سودایی

صد افسوس که خیال خام کرده بودم

ندانستم که تو هم مطلب آشناییْ



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در شنبه 1 بهمن 1390




مغرور نشو...

مشو مغرور حسن زیبای خویش

مرنجان دلی را با حرف های خویش

مکن بر ما ستم که دنیا دو روز است

فکری بکن به حال عقبی ی خویش

گر امروز منم درویش نبین امروز را

کمی بی اندیش برای فردای خویش

چی میشود که بیایی یکبار در کنار من

تا بگویم برایت زین دل پر سودای خویش

ای کاش ندیده بودم به چهره افسونگر تو

اما چه کنم با چشمان بی پروای خویش

بسیار کوشیدم تا برهانم خویش را از دام تو

مگر فهمانده نمیتوانم این دل شیدای خویش

مرا به چه روز سیا گرفتار کرده ی

که نا امیدم از امروز و فردای خویش



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در شنبه 1 بهمن 1390




یادت باشه

 

یادت باشه

 



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 29 دی 1390




چهار فصل دل

        

مثل گنجشکی که ، زیر برفا مونده

همه ی دلتنگیم ، پیش تو جا مونده

یه نفر اینجاست که ، تو رو دوست داره هنوز

که تو چهار فصل دلش ، برف می باره هنوز

یه نفر منتظره تو بهارش باشی

تا کنارت باشه تا کنارش باشی

یخ زدن دستای من ، زل زدن به رد پات

دستامو ها میکنم ، کوه و جا به خنده هات

شاخه ها خشکیدن ، ریشه هام از دردن

شونه هام میلزن ، استخونام سردن

یه نفر اینجاست که ، تو رو دوست داره هنوز

که تو چهار فصل دلش ، برف میباره هنوز

رد چشمامو نگاه کن ، دستامو بگیر تو دستات

یخ این دستمامو وا کن ، خنده هات سبزه عیدن

خنده هاتو دوست دارم ، من و با خنده صدا کن

با یه ذره مهربونی ، منو و پر کن از جوونی

کی بهارو دوست نداره

عزیزم خودت میدونی

فصل فصل تو که عشقه

چهار فصل من بهاره



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 28 دی 1390




بدون شرح

ین شعر رو از خودم تقدیم میکنم به بهترینم:

اگه از سرمای زمستون بدنم کبود بشه

اگه تو گرمای تابستون له له بزنم

اگه از خشک سالی،زمین خدا کم بیاره

اگه خورشید آسمون زمینو ذوب کنه

اگه جنگ بشه و بمب اتم بزنن

اگه تمام دخترا بی همسر بمونن

اگه حس شهوت به سرم  بزنه

فقط وفقط

اگه بدونم دوستم داری

طاقت میارم

طاقت میارم

طاقت میارم

طاقت میارم



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در دو شنبه 5 دی 1390




یادمان باشد

یادمان باشد اگر باران گرفت

چتری از احساس نیلوفر شویم

یک دل عاشق اگر روزی شکست

ما همه در رنج او پرپر شویم



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در دو شنبه 5 دی 1390




یاد سهراب بخیر

یاد سهراب بخیر

آن سپهری که به زیبایی گفت:

{  تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم،آرزویم همه سرسبزی توست}



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در دو شنبه 5 دی 1390




و چرا غصه ؟ چرا !؟!

و چرا غصه ؟ چرا !؟!

آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !

یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان

نه شکست و نه گرفت !

بلکه از عاطفه لبریز شد و

نفسی از سر امید کشید

ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید

زیر پاهامان ریخت ،

تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !

بقیه در ادامه مطلب....



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،
.:: ادامه ی مطلب ::.

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در دو شنبه 5 دی 1390




نپرس چقدر دوستت دارم

نپرس چقدر دوستت دارم

 

نپرس چقدر دوستت دارم که واژه هاخیلی کمه

آخه سزاوار تو نیست اگه بگم یه عالمه

نپرس چقدر دوستت دارم ستاره تا رنگین کمون

از اینجا تا شهر خدا قدر تموم کهکشون.



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در پنج شنبه 10 آذر 1390




ستايش خدايي

ستايش خدايي

 

مردي صبح زود از خواب بيدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.

 

لباس پوشيد و راهي خانه خدا شد.در راه به مسجد، مرد زمين خورد و لباس

 

هايش کثيف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، داستان کوتاه، ،
.:: ادامه ی مطلب ::.

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 23 شهريور 1390




رنگ عشق

رنگ عشق

 

دختري بود نابينا

که از خودش تنفر داشت

که از تمام دنيا تنفر داشت

و فقط يکنفر را دوست داشت

دلداده اش را

و با او چنين گفته بود

« اگر روزي قادر به ديدن باشم

حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم

عروس حجله گاه تو خواهم شد »



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، داستان کوتاه، ،
.:: ادامه ی مطلب ::.

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 23 شهريور 1390




با تو تنها مي شود


با تو تنها مي شود

با تو تنها مي شود      معني هستي را چشيددر ره نا منزلي

در منزلت ماوي گزيد

با تو آسان مي شود      از در بدر بودن گريخت

سر به روي زانوان          از بي کسي اشکي نريخت

اي طلوع هستي ام      آسان چه تابيدي بتاب

سر به روي سينه ام      تا جان به تن دارم بخواب

از طلوع هستي ات نوري به شبهايم بريز

تا ابد با من بمان از من و عشق مگريز

 



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 23 شهريور 1390




لحظه دیدار

   لحظه دیدار نزدیک است

         باز من دیوانه ام مستم

                   باز میلرزد دلم دستم

باز گویی در هوای دیگری هستم 

ای نخورده مست لحظه دیدار نزدیک است

                                  مینویسم د ی د ا ر

                            تو اگر بی من و مشتاق منی

                                    فاصله را بردار



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 23 شهريور 1390




صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by welove2 This Template By Theme-Designer.Com