- آدم هرچی به جون حوا قسم خورد که عکس خوردن سیبش کار فتوشاپه، خدا قبول نکرد و از بهشت بیرونشون کرد. شیطون داشت سی دیه سیب خوردن حوا رو می فروخت…
- آدم جرات که کرد به درخت سیب نزدیک بشه، فهمید همه سیبها پلاستیکین، خدا هم از بهشت بیرونش کرد…
- خدا به آدم دستور داد تا حوا رو قربونی کنه. آدم تا چاقو رو گذاشت رو گردن حوا، شیطون دوتا سیب به آدم داد و گفت : خدا از قربونی کردن حوا گذشت، عوضش این دوتا سیب رو بخورین. آدم و حوا که سیبها رو خوردن، خدا از بهشت بیرونشون کرد…
- دربونای بهشت لج کردن و تو ساک آدم و حوا که داشتن می رفتن مسافرت، یه سیب انداختن. بعدهم دوتاشون رو گرفتن و به جرم قاچاق سیب از بهشت بیرون کردن . خدا فکر می کرد همه جا امن و امانه…
اي کاش دوست داشتن را تجربه نمي کردم، تجربه ي تلخي بود... ديگر هيچ وقت نمي خواهم حضوري گرم، سرماي وجودم را محو کند ديگر هيچ گاه به نگاه عاشقي دل نمي بندم و هيچ گاه به سلام مهرباني پاسخ نخواهم داد
پرسيدم : عشق چيست ؟ گفت : آتشي است . گفتم : مگر آن را ديده اي ؟ گفت : نه در آن سوخته ام
ميگفت: انقدر دوستت دارم که اگر بگويي بميرميميرم... باورم نمي شد... فقط يک امتحان ساده به او گفتم بمير...! سالهاست در تنهايي پژمرده ام... - کاش امتحانش نمي کردم
افسوس.... آن زمان که بايد دوست بداريم کوتاهي ميکنيم... آن زمان که دوستمان دارند لجبازي ميکنيم... و بعد... براي آنچه از دست رفته آه ميکشيم
تو كتاب خوندم سيگار بده ديگه نكشيدم، تو كتاب خوندم مشروب بده ديگه نخوردم، تو كتاب خوندم دروغ بده ديگه نگفتم، تو كتاب خوندم عشق بده، ديگه كتاب نخوندم
خانمي از منزل خارج شد و در جلوي در حياط با سه پيرمرد مواجه شد. زن گفت: شماها رانميشناسم ولي بايد گرسنه باشيد لطفا به داخل بياييد و چيزي بخوريد. پيرمردان پرسيدند: آيا شوهرتمنزل است؟ زن گفت: خير، سركار است. آنها گفتند: ما نميتوانيم داخل شويم. بعد از ظهر كه شوهر آنزن به خانه بازگشت همسرش تمام ماجرا را برايش تعريف كرد. مرد گفت: حالا برو به آنها بگو كه من درخانه هستم و آنها را دعوت كن. سپس زن آنها را به داخل خانه راهنمايي كرد ولي آنها گفتند: ما
به هنگام حمله ی ناپلئون به روسیه دسته ای از سربازان او در مرکز شهر کوچکی از آن سرزمین همیشه برف در حال جنگ بودند ...
یکی از فرماندهان به طور اتفاقی از سواران خود جدا می افتد و گروهی از قزاقان روسی رد او را می گیرند و در خیابانهای پر پیچ و خم شهر به تعقیب او می پردازند .
گاهی انسانهایی را می بینیم که مدام دستشان را حدکت می دهند به اصطلاح با دستان خود حرف می زنند، با انجام این تست روانشناسی می توانیم شخصیت این افراد را بشناسیم...