آرشيو مطالب

ارديبهشت 1392

فروردين 1392

اسفند 1391

بهمن 1391

مهر 1391

شهريور 1391

مرداد 1391

تير 1391

خرداد 1391

ارديبهشت 1391

اسفند 1390

بهمن 1390

دی 1390

آذر 1390

آبان 1390

مهر 1390

شهريور 1390

موضوعات

اینارو داریم

دل نوشته

شعر

عکس

فناوری جدید

اس ام اس

طنز

جملات زیبا

داستان کوتاه

تست

بیشتر بدانید...

آیا می دانید

جملات بزرگان

مطالب جالب و خواندنی

فال

دانلود

کتاب مهتاب

کتاب تخصصی

هفته نامه عشق خدا

عناوین مطالب وبلاگ

لینک دوستان

قالب وبلاگ

سایت مهندسی معدن

اس ام اس کده دوستان

فقط خنده

دانلود جدیدترین آهنگها

تصاویر عاشقانه

دنیای عکس و آهنگ جدید برنطین

خاکم سوادکوه

جملات ناب

نقره داغ

کلبه مخفی

داستان هاي كوتاه و آموزنده

دل نوشته مریم

انجمن علمی دانشکده شهید دادبین کرمان

مهندسی معدن

شوری سنج اب اکواریوم

کمربند چاقویی مخفی

قالب بلاگفا


نويسندگان
علیرضا رستگار


درباره وبلاگ



در خیال من بمان ،اما خودت برو،آنکه در رویای من است مرا دوست دارد، نه تو! *به این جمع با صفا خوش آمدید!عشق یعنی زندگی....
welove2@yahoo.com

پیوند های روزانه

کیت اگزوز ریموت دار برقی

ارسال هوایی بار از چین

خرید از علی اکسپرس

مستر قلیون

تمام پیوند های روزانه

مطالب پیشین

روانشناسی رنگ ها

به یاد داشته باش:

اگر دروغ رنگ داشت...

خدایا کفر نمی‌گویم

گاه می رویم تا برسیم.

اصل ۹۰/۱۰

طب سنتی(میوه درمانی،گیاه درمانی)

پدر عاشقی بسوزه!!؟

باز باران٬ با ترانه

عاشقت خواهم ماند

دوست دارم عاشقانه

می گذرد

نشکن

نشکن

دیوانه ام

کسی باشه

دور میمانم

صدایم کن

مردن

تبلیغات


تبلیغات



آمار بازديد

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin



 

استخاره آنلاین با قرآن کریم



عــاشــــق

عــاشــــق روزها و شب های هفته و ماه و سال را به حال خویش رها نمی کند.

عــاشــــق شبیه نمی سازد.

عــاشــــق دمادم،چیزی را نو می کند- چیزی،حتی،بسیار بسیار کوچک را



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، جملات زیبا، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در شنبه 23 ارديبهشت 1391




نمـــی شــــود

نمـی شـود که بهار از تو سبز تر باشد

 

نمی شـود که تو باشـی به مهربانی مهتاب

در آن زمان که روح دردمند ولگردم

                                                         بستری می جوید

                                                         بالینی می خواهد

                                                        تا شاید دمی بیاساید

نمی شـود که تو باشـی به مهربانی مهتاب

واین روح دردمند ولگردم

                                                                باز هم کوله را زمین نگذارد

                                                                و سر را بر زانوی مهربانی تو

نمی شـود که بهار از تو سبز تر باشد

                                                    شکوفه از تو شاداب تر باشد

                                                    پاییز از تو غمگین تر باشد

نمی شـود که تو باشـی و شعر هم باشد

نمی شـود که تو باشـی،ترانه هم باشد

نمی شـود که تو باشـی،گلدان یاس هم باشد

نمی شـود که تو باشـی،بلور هم باشد

نمی شـود که شب هنگام

                              عطر نگاه تو باشد

                                       «محبوبه های شب»هم باشند

نمی شـود که تو باشـی،من عاشــق تــو نباشم

نمی شـود که تو باشـی

                            درست همین طور که هستی

                                      و من هزاربار خوب تر از این باشم

                                     و باز،هزاربار،عاشــق تــو نباشـم

 

نمـی شــود،نمـی دانــم

نمی شـود که بهار از تو سبز تر باشد



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در شنبه 23 ارديبهشت 1391




عشق

عشق به دیگری ضرورت نیست،حادثه است

عشق به وطن،ضرورت است نه حادثه

عشق به خدا ترکیبی ست از ضرورت و حادثه



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در شنبه 23 ارديبهشت 1391




دوستت دارم در یک کلام

دوستت دارم در یک کلام

میدانم هیچ گاه نخواهی فهمید

میدانم هیچ گاه برایت سخن نخواهم گفت

میدانم هیچ گاه نگاهی نخواهم کرد که تو از نگاه من بخوانی

میدانم این عشق را همچنان که مدتهاست در سینه نگاه داشته ام باز هم نگاه خواهم داشت .

نمی خواهم بدانی

نمی خواهم برایم بمانی چرا که میترسم لذت عشق و دوست داشتنم از بین برود چرا که بارها و بارها شنیده ام

عاشق در مقام فراق خوشتر از آنکه در مقام وصل است

زیرا

که در فراق امید وصل است و در وصال بیم هجر

و من از بیم هجر تو میترسم پس هیچگاه سعی به وصال نخواهم داشت .



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در شنبه 23 ارديبهشت 1391




حرف دل

گر نیایی تا قیامت انتظارت می کشم.

منت عشق از نگاه پر شرابت می کشم.

ناز چندین ساله ی چشم خمارت می کشم.

تا نفس باقیست اینجا انتظارت می کشم.

 

.

.

.

 

سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد

عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد

گر چه خاکسترم و هم سفر باد ولی

جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد

 

.

.

.

 

 

از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست

گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست

باید که سفر کرد به محبوب رسیدن

اما نتوان کرد دگر قافله ای نیست



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




کجايي سهراب‎!‎

کجايي سهراب! آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند واي سهراب کجايي آخر ؟ زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقايق کردند ؟ تو کجايي سهراب ؟ که همين نزديکي عشق را دار زدند همه جا سايه ديوار زدند اي سهراب کجايي که ببيني حالا دل خوش مثقاليست دل خوش سيري چند صبر کن سهراب قايقت جا دارد؟؟؟



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




آمدم تا...

آمدم تا که تو را مست و گرفتار کنم

آن دل غمزده را محرم اسرار کنم

آمدم تا که سلامی به تو ای نور کنم

غم و محنت همه را از دل تو دور کنم

گر چه دیر آمده ام لیک همان هم زود است

بودنم در بر دلبر همه دم پر سود است





:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




آمدی چه زیبا ، گفتم دوستت دارم چه صادقانه

آمدی چه زیبا ، گفتم دوستت دارم چه صادقانه

پذیرفتی چه فریبنده ، نیازمندت شدم چه حقیرانه ، به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی چه ناجوانمردانه ، واژه غریب خداحافظ به میان آمد چه بی رحمانه ، من سوختم چه عاشقانه ...



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




این سه تایی ها رو هیچ وقت فراموش نکن

سه چیز در زندگی اگر از دست بروند دیگر به دست نمی آیند : زمان ... کلمات ... فرصت

سه چیز در زندگی هر گز از دست نمی روند : صلح ... امید ... صداقت

سه چیز در زندگی بسیار پر ارزشند : عشق ... اعتماد به نفس ... دوست خوب

سه چیز در زندگی غیر قابل تعیین هستند : موفقیت ... رویا ... آینده

سه چیز که مرد و زن را می سازد : کار ... صمیمیت ... تعهد

سه چیز که می تواند مرد و زن را نابود کند : الکل ... غرور ... عصبانیت

سه چیز در زندگی که اگر خراب شوند به سختی قابل باز سازی هستند : احترام ... اعتماد ... دوستی ...

سه چیز در زندگی هرگز شکست نمی خورد : عشق واقعی ... عزم راسخ ... ایمان واعتقاد ..



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، جملات زیبا، بیشتر بدانید...، آیا می دانید، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




گفتی

گفتی: چشمها را بايد شست...

زير باران بايد رفت...

چشمایم را شستم

زير باران رفتم

ولی ندیدمت

فقط باران بود و چشمهایم

بعدها

وقتی کویر دلم، تشنه باران شد

فهمیدم که تو همان بارانی......



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




گاه لحظات

گاه لحظات آنقدر سخت و دردناک می گذرد

گویی دنیا را به عقربه های ساعتی شکسته بسته اند

و آن را درون محلولی از سنگها قرار داده اند

تا عقربه هایش هر لحظه به لحظه ی قبل باز گردد

و این همان نفرین زمانه است ...

لحظه هارا چه شد ...

آیا راهی برای نجات هست ...؟؟؟



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




این روزها

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




و .............

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




تو و او

تو و او


دل ما را به كجا خواهى برد؟

در پناهِ چه كسى مركب آن را تو زین خواهى كرد؟

و به همراه آن نیمه ى پنهان شده ات ، به كجا خواهى رفت؟

و چراغِ نفس و عشقت را ، چه زمانى ؛ به همان نیمه ى پنهان شده ات مى بخشى؟

چه زمانى فوران خواهى داد، شعله ى گرم نگاهت را باز؟

به همان مِهر قسم....!

نفسِ جان ِ من است ،

و همان عشقى كه، تو به فنجان دلش مى ریزى،،

به چه دشوارى و چه قدر و بها،،

قطره قطره شده و جام به جام،،

من در آن تنگ بلورى ریختم...

        تو به آن مى بخشى؟!؟؟

قلب من تاب ندارد كه به رگ هاى دو تن روح دمد، جان بدهد..!

تو بدان!

حال و احوال این جا مانده، خو نكرده است هنوز، به تنهایىِ خود،،

یا به زبانى دیگر ، سوت و كور ماندن دل!

به همین لحظات تلخ و روان،

              چشم دل بر افق سرخ رَهَت خیره شده،

    به نگاهى دیگر ، به سلامى گفتن و جوابى كه از آن عشق ببارد بر ما!

دل من نیست به دنبال دیگر عشقى، كه زِ یادم ببرد ؛لحظه لحظه بودنم را با تو!

شاید آن عشقى كه ،عطر تو بأشد به فضاى در و دیوار دلش،

          مرا وسوسه كرد،كه رَوَم سوى آن عشق قدیم!

و سوارانِ آن مركب گرمى بشوم، كه هر ثانیه اش ،مرا؛

    یاد با هم بودن بندازد،یاد آن ثانیه هایى كه داشت مى رویید، بذر محبتهایم!

و تو رفتى و تو رفتى و تو رفتى ، همین!

          و ندیدى كه سوخت، بال پروانه ى احساساتم!

          شاخ و برگ هاى محبتهایم!

          جنگل سبز تخیل هایم!

و ندیدى نشكفت، غنچه ى كوچك آینده ى من!

                      غنچه ى كوچك آینده ى من!

                      غنچه ى كوچك آینده ى من!



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




عشق ، دروغ ، افسوس

عشق ، دروغ ، افسوس

 

زیبا بود!

چه زیبا همدیگر را توصیف میكردیم!

چه زیبا سخن از آینده میگفتیم و زیبا غرق در رویا و توهم شیرینمان مى شدیم!

سخن از آینده اى مى شد كه برایمان دور نبود، آن را مى شد با اندكى تأمل لمس كرد!

زیبا بود، خیلى زیبا!

من غرق تو مى شدم و تو غرق من!

چقدر صادقانه به هم دروغ میگفتیم ، تو براى اعتماد من و من براى اعتماد تو ، میگفتیم و میگفتیم!

چه زیبا دم از مذهب میزدیم، مذهبى كه براى جفتمان بى معنى بود!

چه زیبا دم از اخلاق میزدیم ، اخلاقى كه نامش را فقط در كتابها خوانده بودیم ، نامى كه شاید برایمان به اشتباه معنى كرده بودند!

آرى ، شاید حس برترى كودكانه یمان ما را به این راه كشاند كه فقط بگوییم بدون فكر و بى تأمل!

چقدر صادقانه اعتمادم را گرفتى و چه آسان اعتمادت را جلب خود كردم!

گذشت و گذشت......

به هم عادت كردیم! به همین تو و همین من!

روزها و شب ها ، كوچه ها و خیابان ها ، با هم بودن و در فكر هم بودن ها ، لحظه ها و لحظه ها،، گذشت و رفت!

انگار دیگر غریب بود برایمان حس مان!

شك كردیم به آینده ،به رویاهاى زیبایى كه در نزدیكیمان بود!

زندگیمان پر شد از شك و تردید ، تو من را نمیپذیرفتى و من تو را!

چه زیبا بود!

تو از تویى سخن میگفتى كه ساخته بودى براى رسیدن به من و من از منى حرف میزدم كه راهم را براى رسیدنِ به تو باز كند!

فریب میدادیم همدیگر را!

چه زیبا بود!

گذشت و فهمیدیم تو من را میخواستى و من تو را !

حیف!

كه دیگر اگر از حقیقت حرف میزدیم ، اعتمادى كه ساخته بودیم مانند گذشته هایمان مى شد!

همه شیرینى اش را تلخى فرا میگرفت!

تو رفتى و من رفتم ، اما گاهى دلم براى آن حس تنگ میشود ، نه براى تو!

حسى كه دروغ بود! گذشت اما فهمیدم همه ى دروغ هایت شیرین بود!

گاهى میخواهم شهر را بگردم و پیدایت كنم و صادقانه حرف هایم را بزنم، نمیدانم شاید تو هم به دنبالم میگردى و پیدایم نمیكنى!

اما زمانى كه تصمیمم را میگیرم دلم میلرزد!هنوز نمى خواهم اعتمادت را فرو بریزم!

حال كه مینویسم سیگارم را روشن میكنم و خاطراتت را بر باد میدهم!

چند روزى وقت دارم كه با خاطراتت زندگى كنم!

چند روزى وقت دارم كه بنویسم و بگویم "دوستت داشتم"

تا چند روز دیگر میتوانم زیر باران به یاد تو راه بروم و درگیرت شوم!

چند روزى وقت دارم یاد گذشته ام را دوباره زنده كنم!

یاد دوستت دارم ها ، یاد با هم بودن ها ، یاد بیدارى هاى شبانه ، یاد قهر هاى عاشقانه ، یاد لجبازى ها ، یاد دلهره ها ، یاد لبخند ها و اشك ها ، یاد زمستان بهار و پاییز! اَه! یاد پاییز و خش خش برگها و نبودنت!

آرى، جوانیم بر نمیگردد نه با دیدنت نه با لطافت صدایت نه با رویاهاى گذشته یمان!

وداع میكنم با یادت با دوستت دارم ها با روزها و شب هایمان و سلامى میكنم به زندگىِ جدیدم كه مدت ها انتظارم را مى كشید!

با بودنت صدایش را حس نمیكردم!

انگار لطیف تر از گذشته صدایم میكند، صداقتش مرا مجذوب میكند! شاید میخواهد جایت را برایم پر كند!

با جمله ى " دوستت داشتم" سیگار خاطراتت را خاموش میكنم و میروم!

سلام زندگانى ام

سلام زندگىِ دوباره

سلام



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




چه زمونه ى غریبى....

چه زمونه ى غریبى....

 

 

من و یك كوچه ى بن بست و شب و ماه و ستاره

 

تو ولى دارى امیدى كه دلم پاته دوباره

 

چه غریب است شب و ماه، چه غریبَست دلِ من،،

 

انگارى قدر هَمو میدونن امشب دوباره

چى بگم ؟ چیكار كنم ؟ باید نَمونه این همه عشق و محبت

 

اى خدا ،دلم چه خونه!

 

میگیره صد تا بهونه!

چه غریب است ستاره، همه نورَش بهانه

 

 

كه یه روزى برسه باز به ماه و بروند ناز كنان باز به رویا.....،

 

نمیدونم كه بهش كى گفته این جورى ترانه؟

 

همه مهتابِ ماهى كه به آسمون نشسته

 

فقط از گفتنِ حرفی كه به گوشه ى دلِش عمرى نوشته:

 

كه تو خوابى كه تو خوابى

 

كه تو خوابى كه تو خوابى

 

نرسى باز به روزِ آبى و فصل بهارى

 

دو ركعت بخون نمازى كه نَرى باز به دنیاى مجازى!

 

حقیقت؟!؟ نمیدونم! مجاز است دلِ ما

 

همه آرایه ى عشق جمع شده در حیله و تردید و شب و آه

به دلم چنگ نَزن باز دوباره

 

تو منو میدیدى و خنده و لبخندى كه از لبام میباره...

 

اون دلى كه واسه تو اوج مى گرفت به آسمونا

 

بیا امروز ببینش ، شده دیگه پاره پاره

حالا دیگه منم و حسرت و یك بالِ شكسته

 

چى بگم ؟ هر چى بگم گُم میشم تو راز گذشته

 

كه تو رفتى و ندیدى كه یكى به پشت پات آب ریخته و اونجا نشسته؟

منم و كاسه ى آب و ردّ پاهات

 

دارم میبینمتون، چه خوبه باهات

 

چه خوبه كنار هم مثله پرستو،

 

دلِ ما چى؟

 

عشق ما كو؟

چى بگم ؟ چیكار كنم ؟ باید نَمونه این همه عشق و محبت

 

اى خدا ،دلم چه خونه!

 

میگیره صد تا بهونه!

 

 

حالا دیگه منم و ماه و ستاره

 

تویى و عشقِ دوباره

 

منم و صد تا بهونه

 

تویى و حرف هاى نازِ عاشقونه

 

منم و حسرت دیروز و غم و آه

 

تویى و قرارِ فردا

 

 

تویى و قرارِ فردا

 



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




تنهاترین بغض تنهایی من

            میسازم با خیالم قایقی

  تا ته آرزوهای محالم برسم

    هرچند کاغذی...

          دریای آرزوهایم طوفانی شده است

    نکند خیالات کاغذیم غرق شود؟



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




به راستی

تنهاترین بغض تنهایی من 

به راستی چه سخت است خندان نگهداشتن

لبها در زمان گریستن قلبها و تظاهر به خوشحالی

در اوج غمگینی و چه دشوار و طاقت فرسا است

گذراندن روزهای تنهایی در حالی که

تظاهر میکنی هیچ چیز برایت اهمیت ندارد.ش

 

اما چه شیرین است در خاموشی و خلوت به حال خود گریستن...

 

 



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




در زنـدگی...


در زنـدگی به کسـی اعتـماد کـن

کـه بـهش ایـمان داری

نه احسـاس !!!



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




خـــــــــدایا

"خـــــــــدایا حواســـــت هســــــــت؟

صدای هـــق هق گریه هام

از هـــــمون گلویی میاد که

تو از رگـــــش به من نـــــزدیک تری"



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




سخته

سخته   حرفت   را نفهمند

امـــــا

سخت تر اينه كه حرفت را

اشتباهي بفهمند !!!



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




هیچکس


تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم ،

گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد !



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




چیکار کنم ؟!

چیکار کنم ؟!

 

بگو چی کار کنم تا تو / یه ذره عاشقم بشی

تو این شبای بی کسی / مونس و همدمم بشی

چندتا غزل بسازمو / چندتا ترانه من بگم؟

چیکار کنم تا دلتو / بلرزونم، تکون بدم

بگو چی کار کنم تا تو / مثله خودم، عاشق بشی

نگاه کنی تو چشامو / هم بغض این ، ترانه شی

چیکار کنم تا نازنین / بشنوی حرف دلمو

یه ذره عاشقیه تو / حل میکنه ، مشکلمو

بگو چی کار کنم تا تو / یه ذره عاشقم بشی

تو این شبای بی کسی / مونس و همدمم بشی

چندتا غزل بسازمو / چندتا ترانه من بگم ؟

چیکار کنم تا دلتو / بلرزونم، تکون بدم

چشای من ، هیچکسی رو / به غیر تو نمیبینه

چی کار کنم تا مهر من / تو اون دله تو بشینه

چشای من ، هیچکسی رو / به غیر تو نمیبینه

چی کار کنم تا مهر من / تو اون دله تو بشینه

بگو چی کار کنم تا تو / یه ذره عاشقم بشی

تو این شبای بی کسی / مونس و همدمم بشی

چندتا غزل بسازمو / چندتا ترانه من بگم؟

چیکار کنم تا دلتو / بلرزونم، تکون بدم



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




یکی بود یکی نبود قصه من !!!

یکی بود یکی نبود قصه من !!!

 

یکی بود یکی نبود ! عاشقش بودم عاشقم نبود . . .

وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود

حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن ؛ یکی بود یکی نبود !

یکی بود یکی نبود. این داستان زندگی ماست.

همیشه همین بوده ، یکی بود یکی نبود . . .

برایم مبهم است که چرا در اذهان شرقی مان "با هم بودن و با هم ساختن" نمی گنجد؟

و برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد.

هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود که یکی بود ، دیگری هم بود . . . همه با هم بودند.

و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم.

از دارایی ، از آبرو ، از هستی. انگار که بودنمان وابسته به نبودن دیگریست.

انگار که هیچ کس نمیداند، جز ما. و هیچ کس نمی فهمد جز ما.

و خلاصه کلام اینکه : آنکس که نمی داند و نمی فهمد، ارزشی ندارد، حتی برای زیستن.

و متاسفانه این هنری است که آن را خوب آموخته ایم.

هنر "بودن یکی و نبودن دیگری"



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، داستان کوتاه، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




وقتی که...

وقتی نگاهم میکرد تمام وجودم می لرزید تنها کسی بود که مرا اینگونه عاشق کرد دلم می خواست بدونه که چقدر دوستش دارم اما او همیشه بامن سرد و رسمی بود.

به خاطرش به علاقه خیلی ها پشت کردم اما بازهم........

یک روز به هم برخورد کردیم ازم دعوت کرد احساس خوبی داشتم اونروز خیلی حرف زدیم اما اینبار هم سرد و رسمی........

سالها گذشت درسمان هم تمام شد اخرین باری بود که می دیدمش یعنی می دانستم که این آخرین بار است آخرین حرف ما فقط یه نگاه بود ......

و در آخر گفت خدانگهدار......

من رفتم و او رفت من با اندیشه او و او با اندیشه فرداها....

زمانی گذشت با خبر شدم که ازدواج کرده میگفتند او دیگر شاد نیست نمیدانستم چرا من به تنهایی خود فکر می کردم...

سالها گذشت او را دیدم این بار جسم بی روحش را در مراسم خاک سپاریش سردی جسمش مرا یاد سخنانش می انداخت حرفهایی سرد و بی روح....

دیگر نخندیدم از او هیچی به یادگار نداشتم جز یک نگاه...

دفتر خاطراتش بدستم رسید با اندوهی فراوان آن را ورق زدم اخرین نوشته اش مربوط به آخرین دیدارمان بود خواندم نوشته را :

امروز برای اخرین بار دیدمش چقدر زیبا شده بود هم زیبا بود هم مهربان وقتی نگاهم می کرد دلم می لرزید برق نگاهش نگذاشت بگویم که چقدر دوستش دارم ...

من دیگر به تنهایی خود فکر نمی کنم به غروری که فاصله را رقم زد می اندیشم.



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




دلم برایش تنگ است . . .

دلم برایش تنگ است . . .

 

دلم برای کسی تنگ است

که چشمهای قشنگش را

به عمق آبی دریا می دوخت

و شعر های قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند

دلم برای کسی تنگ است

كسی كه خالی وجودم را از خود پر می كرد

و پری دلم را با وجود خود خالی

دلم برای کسی تنگ است

کسی که بی من ماند

کسی که با من نیست

دلم برای کسی تنگ است

که بیاید

و به هر رفتنی پایان دهد

دلم برای کسی تنگ است

که آمد

رفت

و پایان داد ......

کسی ....

کسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




متن عاشقانه نگو مرا نمی خواهی

متن عاشقانه نگو مرا نمی خواهی

 

نگو مرا نمی خواهی ، منی که به پایت نشستم و با همه چیز ساختم .

نگو مرا نمی خواهی ، تو نمیدانی از انتظار به تو رسیدن تا انتظار تو را دیدن همه ی موهایم سپید شد .

نگو مرا نمی خواهی ، تو که حرفهای مرا نمیخوانی ، تو که نگفتی تا آخرش نمیمانی ، منی که دلم خوش بود به اینکه تو را دارم تا همیشه . . .

نگو مرا نمی خواهی ، من که میخواهمت ، من که دلم همیشه در پی تو بوده و همیشه دلم میخواست یکی مثل تو را داشته باشم .

نگو مرا نمی خواهی ، حالا وقتش نیست که مرا نخواهی ، حالا وقتش نیست که مرا دور بیندازی .حالا دیگر کار از کار گذشته ، دلم بدجور به تو دلبسته ، نا امیدش نکن ، دلم عاشق است . بیش از این این خانه عاشقانه را ویران نکن ، دیگر بس است ، از حالا با ما مدارا کن . . .

نگو مرا نمی خواهی ، تویی که از آغاز گفتی تا ابد مرا میخواهی ، در کنارم میمانی و هیچگاه شعر تلخ رفتن را نمیخوانی .حالا که دیگر دلم عاشقت شده و همه را به خاطر تو رها کرده میگویی مرا نمیخواهی ؟ قید همه کس را زدم به خاطرت ، من که اینجا ندارمت ، اینجا نمیبینمت ، نیستی انگار دیگر در کنار دلم ، کجایی ؟ فریاد نمیخواهم ، سکوت کن تا بشنوم صدای نفسهایت .

نگو مرا نمی خواهی ، نگو که دلم میلرزد ، باران در پشت پنجره چشمانم میزند ، هیچکس جز تو نمیتواند به من آرامش دهد ، نگو مرا نمیخواهی که میمیرم ، نگو ، نمیخواهم بشنوم که بی تو باید دستهای غم را بگیرم

نگو مرا نمی خواهی ، که اگر نخواهی من نیز دنیا را نمیخواهم ، اگر مرا نخواهی همه دنیا را زیر پا میگذارم و دیوانه میشوم . . .

حالا بیا و ببین دل عاشقم را ، نگو مرا نمیخواهی ، تو خوب میشناسی این دل دیوانه ام را . . .

که اگر دیوانه شد ، دنیا را بهم میریزد . . . حالا بیا و آرامش کن ، به عشق و محبتهایت گرفتارش کن . . .



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




متن عاشقانه هرچی باشی دوست دارم

متن عاشقانه هرچی باشی دوست دارم

 

من این شب زنده داری را دوست دارم . . .

من این پریشانی را دوست دارم . . .

بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم . . .

گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم . . .

چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم . . .

بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریها را دوست دارم . . .

چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم ، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم

به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی هایش دوست دارم . . .

من این نامهربانی هایت را دوست دارم ، هر چه سرد باشی با دلم ، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم . . .

من این بی محبتی هایت را دوست دارم ، هر چه عذابم دهی ، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم . . .

هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم . . .

مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم . . .

مرا نترسان از رفتنت ، مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم . . .



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




وقتی نیستی

وقتی نیستی

 

از عذاب رفتن تو می سوزم تو اوج غربت

واسه ی بودن با تو ندارم یه لحظه فرصت

اینجا اشکه تو چشام به کسی نشون ندادم

اگه بشکنه غرورم خم به ابروم نمیارم

وقتی نیستی هر چی غصه است تو صدامه

وقتی نیستی هر چی اشکه تو چشامه

از وقتی رفتی دارم هر ثانیه از غصه ی رفتنت می سوزم

کاشکی بودی و می دیدی که چی آوردی به روزم

حالا عکست تنها یادگاره از تو

خاطراتت تنها باقیمونده از تو

وقتی نیستی یاد تو هر نفس آتیش میزنه به این وجودم

کاش از اول نمی دونستی من عاشق تو بودم



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 26 صفحه بعد

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by welove2 This Template By Theme-Designer.Com