عشق را هیچ آرزو نیست...

هر زمان که عق اشارتی به شما کرد در پی او بشتابید،

هر چند راه  او سخت و ناهموار باشد و هر زمان که تغ های پنهان در بال و پرش ممکن است

شما را مجروح کند و هر زمان که عشق که عشق با شما سخن گوید او را باور

کنید هرچند دعوت او رؤیاهای شما را چون باد مغرب در هم کوبد و باغ شما

را خزان کند زیرا عشق چنان که شما را تاج بر سر می نهد به صلیب نیز

می کشد و چنان که شما را می رویاند،شاخ و برگ شما را هرس می کند

و چنانکه تا بلندای درخت وجودتان بالا می رود و ظریف ترین شاخه های

شما را که در آفتاب می رقصند نوازش می کند همچنین تا عمیق ترین ریشه

های شما پایین می رود و ان ها را که به زمین چسبیده اند تکان می دهد...

عشق شما را  چون خوشه های گندم دسته می کند.آنگاه شما را به خرمن

کوب از پرده ی خوشه بیرون می آورد و سپس به غربال باد دانه را از کاه

می رهاند و بع گردش آسیاب

می رهاند و به گردش آسیاب می سپارد تا ارد سپید ار آن بیرون آید سپس

شما ا خمیر می کند تا نرم شوید و بعد از آن شما را بر آتش مقدس می نهد

تا برای ضیافت مقدس خداوندتان مقدس شوید.اما اگر  از ترس بلا و

آزمون،تنها طالب آرامش و لذت های عشق باشید.خوش تر از آنکه دم تیغ

خرمن کوب عشق نگریزید به دنیایی که از گردش فصل در آن نشانی

نیست.جایی که شما می خندید امّا تمامی خنده های خود را به لب

نمی آورید و می گریید اما تمامی اشک های خود را فرو نمی ریزید.

عشـق هدیه ای نمی دهد مگر از گوهر ذات خویش و هدیه ای نمی پذیرد

مگر از گوهر ذات خویش،

عشـق نه مالک است و نه مملوک زیرا عشق برای عشق کافی است.

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: