نمـی شـود که بهار از تو سبز تر باشد
نمی شـود که تو باشـی به مهربانی مهتاب
در آن زمان که روح دردمند ولگردم
بستری می جوید
بالینی می خواهد
تا شاید دمی بیاساید
نمی شـود که تو باشـی به مهربانی مهتاب
واین روح دردمند ولگردم
باز هم کوله را زمین نگذارد
و سر را بر زانوی مهربانی تو
نمی شـود که بهار از تو سبز تر باشد
شکوفه از تو شاداب تر باشد
پاییز از تو غمگین تر باشد
نمی شـود که تو باشـی و شعر هم باشد
نمی شـود که تو باشـی،ترانه هم باشد
نمی شـود که تو باشـی،گلدان یاس هم باشد
نمی شـود که تو باشـی،بلور هم باشد
نمی شـود که شب هنگام
عطر نگاه تو باشد
«محبوبه های شب»هم باشند
نمی شـود که تو باشـی،من عاشــق تــو نباشم
نمی شـود که تو باشـی
درست همین طور که هستی
و من هزاربار خوب تر از این باشم
و باز،هزاربار،عاشــق تــو نباشـم
نمـی شــود،نمـی دانــم
نمی شـود که بهار از تو سبز تر باشد
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
اینارو داریم،
دل نوشته،
شعر،
،